جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بزرگ سالی: (تعداد کل: 1)
بزرگ سالی
[بُ زُ] (حامص مرکب)کلانسالی. (ناظم الاطباء). کبره. مکبره. مکبر. (منتهی الارب). بزرگ سال بودن. سالخورده بودن.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.